|
جلسه اول سخنراني حجة الاسلام والمسلمين قرائتي محرم 1360 برنامه درسهايى از قرآن امام حسين (ع) سخنان 1 بسم اللّه الّرحمن الّرحيم الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على سيّدنا و نبيّنا محمّد و على اهل بيته اين يكى دو شب قرار است بحثهاى درسهايى از قرآن را كه مىخواهيم صحبت كنيم، به فرازهايى از سخنان امام حسين (ع) بپردازيم و حالا بهترين سخنان دربارهى انگيزهى انقلاب و برخوردها و سخنان افراد چه بود. برخوردهايى امام حسين (ع) در راه كربلا با افرادى داشته كه ما چند نمونه قبلًا بيان كرديم و يكى دو نمونه نيز مىگوييم و اين بحث رابه پايان مىرسانيم. يكى از صحنهها براى امام حسين (ع) اين بود كه وقتى به كربلا مىآمدند (خود قصهى كربلا را ازواعظها شنيدهايد، مأنوس هستيد) اما جملاتى كه ايشان در راه گفتهاند، چون كمتر بيان شده است مىگوييم. 1- امام حسين (ع) فرمودند: راه ما خداست چه كشتهشويم و چه پيروز شويم چند نفر از علاقمندان امام حسين (ع) در كوفه بودند. جو را ديدند. با اين كه هزار نفر از مردم كوفه نامه فرستادند وامام را دعوت كردند ولى حال رنگ عوض كردند. مردمى كه هزار نفر با نمايندهى امام، مسلم، بيعت كردند و قول دادند كه پاى كار ايستادهاند ولى متأسفانه همه عوض شدند. وقتى جو را چنين ديدند، زود اين چند هوادار امام از كوفه بيرون آمدند و به امام حسين (ع) فرمودند كه نيا آقا، نيا. وضع خراب شده است. اينها ديگر همراه نيستند و رنگ باختندو جو و نظام و روحيهها تغيير پيدا كرده است. امام حسين (ع) در پاسخ اينها جملهاى دارد و در ضمن خبر دادند كه فلان را كه از هواداران شما بوده است کشتند. امام حسين فرمود: خدا آن چه براى ما خواسته است خير است، چه كشته شويم و چه پيروز شويم. باز همان جمله كه در جواب فرزدق فرمودند: فرزدق گفت: آقا نيا، ولى امام حسين مىگويد: چرا مىگوييد نيا؟ جز اين است كه شهيد مىشوم؟ راه من خير است، چه پيروز شوم و چه شهيد شوم. اما اين كه مىخواهيد مرا بترسانيد كه فلانى را كشتند، خوشا به حالش كه كشته شد. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر» (احزاب/ 23) يك عده از مردم به نذر و پيمان خودوفا كردند، آنهايى كه شهيد شدند، خوشا به حالشان برنده هستند «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر» و افرادى كه منتظر شهادت هستند. هر چه اين علاقمندان و هواداران خواستند، امام حسين (ع) را از آمدن به كوفه منع كنند و امام حسين (ع) را به يك نحوى منصرف كنند و دلسرد كنند، موفق نشدند. 2- دعوت نماينده امام حسين از يك ياغى براى يارى امام اين هم يك برخورد جزئى در راه. يكى از برخوردهاى ديگر، برخوردى بود كه امام حسين (ع) با يك ياغى داشت. همين طور كه مىآمد از مكه به كوفه، امام جايى چادر مىزند براى استراحت. اتفاقاً در آن جا فردى لات يا خان، آدمى كه خيلى گناهكار بود نمىخواهيم بگوييم هر كه خان است، خيلى گناهكار است. يا هر كه لات است خيلى گناهكار است. يك آدم جنايت كارى (چه افرادى) از آنها نام بردند و چه كسان ديگرى يك افراد خيلى گناه كار، اينها هم اتفاقاً همين نزديك امام حسين (ع) بودند. امام حسين (ع) فردى را فرستاد، گفت: برو به اين فرد بگو: امام حسين هستم. پسر فاطمه س هستم. تحت تعقيبم، مىخواهند خون مرا بريزند و من به مكه رفتم و اكنون مردم كوفه مرا دعوت كردهاند و مىخواهم به كوفه بروم. بيا برويم يارى امام حسين. امام حسين (ع) فردى را پيش اين آدم جنايت كار فرستاد كه بياييد و جزو ياران حسين بن على (ع) شويد. فرد رفت و با او صحبت كرد. فرد پاسخ گفت: من نمىخواهم امام حسین (ع) را ببينم. برو. فرد به امام حسين (ع) فرمود: آقا دعوت از چه كسى مىكنى؟ فلان قلدر و جنايت كار؟ اين را دعوت مىكنى؟ بيايد كربلا و شمارا يارى كند. اين فرد اصلًا در اين حال و هواها نيست. امام حسين (ع) خودشان مىروند. 3- رفتن امام حسين به چادر ياغى براى دعوت به يارى چون حضرت عيسى (ع) باحواريون جايى براى تبليغ رفتند. از در خانه كه آمدند بيرون به حضرت اعتراض كردند كه اين خانهى چه كسى بود كه شما رفتيد؟ فرمودند: گاه طبيب بايد به ديدار بيمار برود. ما اين قدر آدم فاسد داريم كه اگر شخصيتى چند دقيقه برود بااو سخن بگويد، اين فرد عوض مىشود. گاهى در ملاقاتها، يك جذبهها و يك هدايت شدنهاى باطنى است. مامعتقد به هدايت باطنى هستيم. يك هدايت ظاهرى داريم، كه آدم ظاهرى و كلاسيك مثل همين كارى كه ما مىكنيم، بنشينيم پاى كلاسى و آيه، آيه مطلب را ياد بگيريم. اينها هدايت ظاهرى و كانال است. يك كانال داريم. يك وقت چند ساعت پاى كلاسى مىنشينيد تكان نمىخوريد، بعد مىرويد يك نگاه در جماران به امام خمينى مىكنيد. حركت و جنبش در شما ايجاد مىشود. هدايت باطنى يعنى يك جرقه كار سه سال كلاس را مىكند. اين را هدايت باطنى مىگويند. در اين عالم دو نوع هدايت است. در هدايت ظاهرى كه از راه تبليغ و تعليم وتعلم است و يك هدايت باطنى كه برخوردها ايجاد مىشود. امام حسين (ع) اين شخص قلدر و جنايت كار را اول بوسيله فردى دعوت كرد و درمرحلهى بعد خود امام حسين (ع) به ديدار فرد مىآيد. اين شخص قلدر مىگويد: وقتى امام حسين آمد، گفت:» ان اهل مثلكم كتبوا الى انهم مجتمعون على نصرتى «هم شهرىهاى تو نامه نوشتند كه بيا» و ليس الامر على ما زعموا «ولى مرد كارنيستند. اى شخصى كه من آمدهام خيمهى تو، تو خيلى جنايت و گناه كردى «و هل لك من توبه «ميل دارى توبه كنى؟» تمحوا به ذنوبك «يك توبهاى كنى كه گناهانت بخشيده شود؟» تنصر بنت نبيك «بيا يارى پسر زهرا. خدا تمام گناهانت را مىبخشد. و اين يك بشارت است به كسانى كه خيلى اهل خلاف هستند ولى همين كه رهبر انقلاب امام امت نايب امام ميل دارد فلان كار انجام شود، بلند مىشود (آن زمانى كه جبههى ملى اعلام ميتينگ كرده بود و تمام گروهكها هم مىخواستند همراهى كنند) يك قيافهاى را در خيابان تهران ديدم كه يادم نمىرود. از آن چاله ميدانها بود كه شايد نمازش را بلد نبود، ولى گفت: آقا گفته نگذاريد راهپيمايى شود. آقا گفته شما هم در صحنه حاضر باشيد. بعد او خودش و تعدادى را از همان جنوب شهر با خود آورد. كى اعلام ميتينگ كرده، كارى هم به كسى نداشت. فقط خودش را نشان داد) گاهى اوقات يك عمل به اين گونه باعث مىشود تمام گناهان آدم را بيامرزد. اين سخن امام حسين است. ايشان آمدهاند در چادر كسى قلدر است و خود ايشان مىفرمايد:» عليك ذنوباً كثيره «تو خيلى گناه دارى. ولى خودشان فرمودند: اگر همين الان رهبر حق را يارى كردى، خداوند همهى گناهانت را مىبخشد. يكى از راههاى توبه يارى رهبر حق است. و آدمهايى هستند بر عكس، خيلى عبادت مىكنند، اما هر گاه امام چيزى مىگويد يك نيشى مىزنند و شانه خالى مىكنند، به گونهاى، حالا تا ببينيم. تا هفتهى بعد و... نماز شب وى امكان دارد ترك نشود ولى امام را يارى نمىكند. اينها عاقبت كارشان معلوم نيست. اما امام حسين (ع) به فردى گناه كار فرمود:» عليك ذنوباًكثيره «تو خيلى گناه دارى، اما اگر» تنصر بنت نبيك «پسر فاطمه را امروز يارى كنى، خدا همهى گناهانت را مىبخشد. 4- نپذيرفتن دعوت از طرف ياغى و پيشنهاد كردن امام برادرها و خواهرها، هر چى خلاف داريد، اگر زمانى حق و باطل خلط شود، شما حزب حق و رهبر حق و طرفدار حق را تأييد كرديد، گاهى حمايت در يك روز باعث مىشود تمام گناهانت را خدا ببخشد. به استدلال سخنى كه امام فرمود. بعد فرمود كه اين فرد اول كه نمايندهى امام آمد گفت: اصلًا نمىخواهد امام را ببينيد. بعد كه امام را ديد مقدارى شرمنده شد. ديگر نتوانست بگويد كه نمىخواسته است امام را ببيند. به امام گفت: خودم نمىتوانم بيايم، ولى اسبى دارم كه در هر جنگى هر كسى را تعقيب كند محال است كه آن را نگيرد. حالا اين اسب من كه اين گونه است در اختيار شما. (من نمىآيم جنگ ولى چك صد هزار تومان مىدهم، من خودم جبهه نمىروم ولى دو تا وانت دارم مىدهم. صد اوركت مىدهم. چكمه مىدهم و...) امام فرمود: خودت نمىآيى اسبت را مىدهى. اگر خودت نمىآيى» اذا رغبت بنفسك عنا منّا فلا حاجه لنا فى فرسك «اگرميل ندارى كه خودت با ما باشى، اسبت را نيز نمىخواهيم. بله، وانت از كسانى پذيرفته است كه خودشان ميل به رفتن دارند. كاشان يك رسمى دارد، خرما را ماه رمضان در مساجد پخش مىكنند. شنيدهاند كه پيغمبر فرموده است افطارى بدهيد هر چند به يك دانه خرما. آن فرد فردى بود كه هيچ نداشت، براى اين كه افطارى بدهد و به پيامبر فرمود: آقاثواب افطار دادن را گفتيد دلم از حال رفت. مىخواهم افطارى بدهم، پول ندارم. فلوس ماكو پيامبر به او گفت: حالا كه تو پول ندارى، افطارى به يك خرما بده. و لو به خرما را كسى گرفته كه زندگىاش در سطح بالاست. اين را هم درمسجد مىدهد. حديث داريم كسى كه آمادگى براى جبهه ندارد، از لحاظ اين كه مىترسد (بعضىها وقتى توپى، گلولهاى،... در مىرود كنترل را از دست مىدهند) افرادى هستند كه اگر به جبهه بروند، دو نفر نيز بايد اينها را حفظ كند. آدمهايى هستند كه ضررشان از نفعشان بيشتر است. اين افرادى كه واقعاً آمادگى ندارند، امام مىفرمايد: اينها با مال كمك كنند ولو با سوزن و نخ. اما كسى كه خودش مىتواند برود، با وانت و ماشين و چك و... نمىتواند مسئوليت را ازدوشخود بردارد. اين آقا گفت: خودم نه ولى اسبم را مىدهم. امام حسين نپذيرفت. من مىخواهم تو را هدايت كنم و بالا ببرم. امام حسين (ع) فرمود: «وما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» (كهف/ 51) امام حسين (ع) در پاسخ كسى كه به جاى قبول دعوت اسب را پيشنهاد كرد) من نيستم عضد، يعنى: بازو. من از آدمهاى مضل و گمراه (اهل ضلالت) كسانى كه اهل ضلالت و گمراهى هستند من كمك از اينها نمىگيرم. حالا كه تو لياقت ندارى و دعوت مرا نپذيرفتى، من از تو كمك نيز قبول نمىكنم. و اين دستور است كه از هر كس، كمك قبول نكنيم. و من تقاضايم اين است، در رژيم طاغوت افرادى بودندجلسات عزادارى برپا مىكردند، دسته جات و هيئتها، افرادى بودند كه نه خود و نه زن و دختر و بچه... آنها، خلاصه فكرشان درست نبود. اما روز عاشورا كه مىآمدند به روستا براى عزادارى بعضى افراد براى عزادارى از شهرها مىروندبه روستاها) (رؤساى هيئتها كه از افراد گرچه بعضى خيلى فاسد و فاجر هستند پول مىگيرند اى يار حسين، اى كسى كه عزادارى امام حسين را بر پا مىكنيد. فردى را سراغ دارم كه از بازار تهران پول گرفت و براى امام حسين (ع) بارگاهش را ساخت ولى اين پول را از فردى رباخوار گرفت. يك درهم پول ربا برابر با زنا با مادر است. حديث داریم يك درهم بهره و سود مساوى با زناى با مادر است و از رباخوار آدم پول بگيرد كه گنبد فلان امام زاده را تعمير كند. 5- از افراد بد هيچگاه كمك نگيريد امام حسين ديد يك آدم بد مىخواهد كمك مالى بدهد، گفت: كمكت را چون بدى، نمىخواهم. بنابر اين هيچ گاه ازافراد بد كمك نگيريد. مسجد الحرام گاهى خراب مىشد، بت پرستها يك كمكى براى تعمير مسجد الحرام مىكردند. آيه نازل شد، پول بت پرستها را به آنها برگردانيد «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّه»(توبه/ 17) مشركين حق تعميرمسجد ندارند. «إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّه»(توبه/ 18) فقط كسى حق دارد مسجد تعمير كند كه ايمان داشته باشد. بنابراين فلان شخصى كه در زمان طاغوت يا در حال حاضر دست به همه رقم جنايات مىزند، ايشان مىخواهد كاشى كارىها ياسنگهاى مرمر فلان امام زاده را تأمين كند. فلان مسجد را فرش كند، يا فلان دسته را كمك كند. كمك از اينها قبول نكنيد. جامعه بايد با طرد اين افراد آنها را اصلاح كند. همين كه هدف امام حسين در اين صورت پياده نمىشود، و برخلاف خط ايشان قدم بر مىدارند و آن هم به اسم ايشان. عيب كار ما اين است كه با سوادهاى ما در دستهها گاهى نمىروند. و بعضى دستهها كارهايشان را با افراد با سواد مشورت نمىكنند. و خداى ناكرده اگر مسئلهى رقابت پيش بيايدكه ديگر هيچ. خدا نكند در اين ايام عزادارى كه امام سفارش به دستهها كرده، مسئلهى اين دسته و آن دسته، اين هيئت و آن هيئت و محلهى پايين و بالا، اگر اينها مطرح شود، شرك است. از خود امام جملهاى را نقل مىكنم. يكى ازفقهاى شوراى نگهبان را ملاقات كردم، گفتم: ما كه بچه هستيم: ولى شما كه از 3 سال پيش، شاگرد امام بوديد،يك خاطره از جوانىهاى امام برايمان بگوييد. از 20 سال پيش امام، چون ما هر چه مىرويم، حال امام را مىبينيم. مىخواهيم بدانيم امام سال پيش چگونه فكر مىكردند؟ ايشان فرمودند: حدود 25 يا 30 سال پيش مىخواستيم باامام (دو نفرى) بياييم تهران. ماشينى سوار شديم كه جملهاى از دهانم بيرون آمد از قم تا تهران امام كه عصبانى شده بودند صحبت كردند كه چرا اين جمله را گفتيد؟ جملهاى را كه از دهانمان در آمد اين بود، گفتم: خوب است كه عراق گذرنامه نمىدهد، چون اگر گذرنامه بدهد، طلبههاى با سواد ما همه مىروند نجف و قم مىماند با يك مشت بچه طلبه. قم مىشود يك سرى بچه طلبه مبتدى ساده و نجف همه وزنههاى علمى و حجه الاسلامها. هر چه حجه الاسلام است مىروند آن جا، آن وقت اين جا بچه طلبههاى بى سواد و كم سواد مىمانند اما فرمود: اين طرز تفكر شرك است، كه كسى بگويد: نجف بالا رفت و قم آمد پايين. خداى نجف و قم يكى است. هيئت حسينى و ابوالفضل يكى است. هيئت محلهى پايين و بالا يكى است. اين محله و آن محله، اين امامزاده و... ندارد. برنج بدهيم يا غذاى ديگر بدهيم. اين كار را بكنيم يا آن كار را؟ شعار ما يا شعار آنها، اينها يكى است. اگر كسى بگويد: اين كار رابكنيم كه هيئت ما گل كند، اگر بخواهم عزادارى كنم و نشد از اين كوچه بروم خوب رسم است كه از اين محله برويم نشد از آن محله برويد. خداى اين كوچه و آن كوچه يكى است. مىخواستيم قبل از ظهر برويم، نشد، خوب بعد از ظهر برويد. مىخواستيم روز برويم نشده، خوب شب برويم.... ديديم آنها از آن كوچه مىآيند ما اصلًا تعطيل كرديم. اين گونه نباشد كه اگر دو هيئت كه به هم رسيديم ملاحظه كرديم كه اينها شعارشان جالب است و شعار ما تحت الشعاع قرارگرفت، بگوييم يادتان نرود، عجله كنيد، مگر مىخواهى كشتى بگيرى؟ خوب، شعار آنها بهتر است، رها كن شعارخودت را و آن شعار را بگوييد. 6- از افراد مورددار براى برپايى مراسم مذهبى كمك نگيريد اگر كسى اصرار داشت به محلهى پايين و بالا، اصرار داشت روى اين هيئت و آن هيئت، اصرار داشت روى قم و نجف، اصرار داشت روى اين غذا و آن غذا، اصرار داشت روى اين ساعت و آن ساعت، اصرار داشت روى اين واعظ يا آن واعظ، اصرارهايى كه مىكنيم، آن اصرارها چقدر بوى خدا و به خاطر خدا دارد؟ ولى اطمينان دارم كه خيلى از اين موارد بوى خدا ندارد. مسئلهاى كه برويم كمك آنها كنيم تا آنها نيز بيايندمحلهى ما كمك كنند. كمك يعنى چه؟ مگر قرض است، قالى است، عزادارى عبادت است. منتهى عبادت باحماسه. عبادتهاى با حماسه مقدس را به صورت سيستمهاى رقابتى در نياوريد. عزاداران هرگز نبايد پول از افرادى كه در خط امام حسين نيستند قبول كنند. امام حسين اسب را براى جبهه نگرفت، گفت: چون فرد بدى هستى، كمك شما را نيز نمىخواهم هيئت فلان بروند پيش فلانى، بگويند: اگر دست از رباخوارى بر مىدارى پول شما رامى پذيريم، والا نخواهيم پذيرفت. كوتاه نياييد. بعضىها مىگويند: چون چنين بوده است، امسال نيز چنين است. جلساتى كه نزديك هم هستند، هيچ اشكال ندارد ادغام شود. گاهى اوقات در يك منطقهى كوچك سه جلسه است وجلسات همه خلوت است. چه مانعى دارد كه جلسات با هم ادغام شود و شلوغتر شود. اصرار داشت كه اين چراغ بايد حتماً روشن باشد. چرا؟ چه كسى گفته است؟ خود امام حسين اگر باشد، گاهى مىگويد: اين چراغ را خاموش كنيد برويم آن هيئت. واعظ آن جا بهتر حرف مىزند و يا وقت بيشترى دارد و يا آن جا لازمتر است شما چراغ راخاموش كن. دههى دوم بيايد اين جا. يك فردى آمده بود جلسهاى را ببرد خانهاش و مىگفت اگر آمديد، آمديد و گرنه دعوا راه مىاندازم. به او گفتند كه شما اهل اين حرفها نيستى. گفت: بله ولى چون پدربزرگم اهل اين مسائل بوده است، بعد هم پدرم جلسه داشته، حالا ارث به من رسيده است. عين مزرعهاى كه ارث مىبرد (مسائل عزادارى كه ارث بردنى نيست، كه چون شب هفتم را پدر بزرگم جلسه مىگرفته، حالا نيز بايد من نيز همين كار را بكنم. اين سخنان شرك است. اين است، امام مىفرمايد: دستهها را به طريق سنتى بر پا كنيد، منتهى يك جمله نيز امام در كنارش مىفرمايد: با حفظ معيارهاى اسلامى، با حفظ حدود و حقوق اسلامى. نكند مسائل قديم باشد، ولى حفظ حدودى اسلامى نباشد. چون معمولًا هميشه انسان در كارها يك قسمتهايى كه نفع اوست مىگيرد و قسمتهاى ديگر رافراموش مىكند. از اين بحث چه نتيجهاى مىگيريم؟ امام حسين يك قلدر گناه كارى را كه ديد، يك فردى را فرستادبراى دعوت، يعنى از افراد گناه كار مأيوس نشويم. وقتى گفت: نمىخواهم او را ببينم، امام حسين باز احتمال داد اگرخودش به ملاقات آن فرد برود، شايد مؤثر باشد. يعنى اگر پيغامى داديد اثر نكرد، صرف نظر نكنيد، خودتان برويد، شايد اثر داشته باشد. اگر كسى گناهان زيادى داشته باشد، ولى رهبر حق را تأييد كند، اين باعث مىشود خدا تمام گناهانش را بيامرزد. «والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته» نظرات شما عزیزان: برچسبها: متن سخنرانی, قرائتی, محرم, |